صدایش خیلی گرفته بود

صدایش خیلی گرفته بود …..غمگین و دردمند .
پرسیدم :شما ؟
گفت :از بهزیستی شماره شما را داده اند.
–بفرمائید.
— بریده ام .
–از چی ؟
–از زندگی
…..و بعد از دخترش گفت و پدری که نیست و هزینه های زندگی که از پا انداخته اش …….
پرسیدم برای زندگی چه کاری می کنی ؟
گفت : سبزی پاک میکنم .
— به آخر ماه می رسی ؟
–نه ، مستأصل شدم ….
و این گونه امروز ۱۲ آذر ماه ۹۶ اولین بازدید را هماهنگ کردیم .

خانه ای با یک حیاط کوچک و اطاقی که در طبقه اول صاحب خانه در اختیارش گذاشته بود ……و حیاط مملو از سبزی …..و آبی سرد برای شستن. می گفت سبزی امروز هنوز نیامده …..
و در دلم گفتم : خوشا به این غیرت …..
و از مریضی اش گفت و از دخترش که همه هستی اش بود .و از خودش که از ۴ سالگی یتیم بزرگ شده بود.
از لوازم اطاقش پرسیدیم و گفت هیچکدام متعلق به او نیست، حتی بخاری ….فقط یک تلویزیون قدیمی و میز آن را دارد …..
و حالا ………ماییم و یک زن جوان با کودکی ۶ ساله . که می خواهد با سلامت کودکش را بزرگ کند . مسئولیتی سنگین بر عهده داریم که وقتی “با هم ” می شویم سبک می شود ….به سبکی برداشتن چند قدم …
امروز ” آتنا ” دیگر فقط دختر او نیست. دختر ما هم هست ..و همین امروز یاوری مسئولیت او را به عهده گرفت . و در تصمیمی که گرفته شد اطاقش را تجهیز خواهیم کرد ……و تمام این ها به برکت حضور “شما “ست …..
همراه ما باشید …موسسه یاوران

اخبار یاوران

آیا می دانستید با سفارش استند تسلیت، میتوانید ضمن تسلیت به خانواده داغدار در امری نیکو به کودکان یتیم یاری رسانید؟