مصاحبه با خیر گرامی آقای دکتر محسن افشین منش

به نام خالق زیبایی­ ها

 

آقای دکتر شاداب ­تر از سن شناسنامه­ های خود می­باشد. ۵۹ ساله است اما به لطف خدای متعال سرشار از انرژی­های جوانی است. او از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی مدرک دکترای پزشکی عمومی و از دانشگاه علوم پزشکی مشهد مدرک تخصصی ارتوپدی اخذ کرده­است. پدرش مشهدی و مادرش کرمانی بوده­اند و پوست سبزه­اش رد پای وراثت کرمانی­ ها را پر رنگ­تر کرده­است.

این نیکوکار مرتبط با موسسه خیریه یاوران ایتام چنین می گوید:

“­ما فقط ۲ نفر از کودکان زیر پوشش موسسه خیریه یاوران ایتام را حمایت می­کنیم، یعنی همسرم بیشتر پیگیر این کار خیر هستند. حالا شما چطور ما را انتخاب کرده­اید؟”

البته شکسته نفسی می­کرد و ادامه­ی مصاحبه نشان داد که دایره نیکوکاری او وسیع­تر است.

به نظر شما برنده­ی واقعی کیست؟ نیکوکار یا نیازمندی که به او احسان می­شود.

هر دو طرف برنده اند چون در جریان امر خیر با هم پیوندی نامرئی می یابند و به رشد و تعالی می رسند.

شما نیکوکاری را چگونه آموختید؟

البته من هم معتقدم بخش بزرگی از آن فطری است و در بستر محیط پرورش می­باید. کودکی­ام صحنه­ های فراوانی از اتفاق و احسان پدرم دیدم. در مشهد حسینی ه­ای بود به نام حسینیه کرمانی ­ها، من همیشه شاهد رفتارهای خیر پدرم در این حسینیه بودم. یعنی کودکی­ام با این رفتارها عجین بود­. دائی من که صاحب انتشارات امیرکبیر بود “-مرحوم عبدالرحیم جعفری” نیز در امر مدرسه سازی پیشگام بود. پدر خانم من نیز چنین بود. طبیعی است این خانواده سرشار از درس­های احسان و انفاق برای فرزندان خود بودند.

و شما هم حتما این جریان را ادامه می­دهید و به فرزندان خود منتقل می­کنید؟

بله. همسرم در این کارها خیلی فعال هستند. او البته چندی قبل بیماری سختی گرفت و فرآیند درمانی دشواری را طی کرد. الان شرایط خوبی دارد و خیلی بیشتر از قبل به دنبال این گونه کارهای خیر است. فرزندانم هم این مسیر را ادامه می­دهند. آن­ها در خارج از کشور زندگی می­کنند اما هم در آنجا و هم برای موارد داخل کشور اقداماتی انجام می­دهند.

شما چرا پزشک شدید؟

(با خنده می­گوید): مادر بزرگی داشتم که بی­بی صدایش می­کردیم، همیشه به من می­گفت تو در آینده “آقای دکتر” خواهی شد. بین همه نوه­هایش فقط به من می­گفت. اما در هرحال من این شغل را انتخاب کردم.

از آن جهت پرسیدم که موقع انتخاب شغل پزشکی به درآمد آن هم فکر کردید؟

بین ما پزشک ها مشهور است که وقتی اجر معنوی می بری، اجر مادی هم خودش می­آید. یعنی ضرورتی ندارد هدفت را درآمد­زایی قرار دهی، اگر چه به صورت طبیعی این مسئله نیز شکل می­گیرد. من در بیمارستان امتیاز ویژه­ای برای افراد فقیر و حتی افغانی­ها قائل هستم.

حتی افغانی ­هایی که کارت اقامت ندارند؟

بله. نگاه انسانی در حرفه­ ی من برتر از مرزبندی­های سیاسی است. من در دوران جنگ در جبهه­ ها سربازان و افسران عراقی مجروح را اسیر شده بودند با دقت و دلسوزی کامل جراحی می­کردم. اگرچه  آن­ها دشمن کشورم بودند.

پس همیشه هم در تهران نبودید؟

نه ، من ۵ سال در تایباد، چند سال در لرستان و مدتی در جبهه بودم.

معجزه­ی نیکوکاری را هم دیده­اید؟ از آن دست حادثه­هایی که احساس می­کنید نتیجه فلان کار خیری بود که فلان روز انجام دادم؟

بله. در چندین صفحه. مثلا یک هفته بعد از آن که عراق هواپیمای شهید فلاحی را زد هواپیمای گروه پزشکی که از مشهد عازم کرمانشاه بودیم مورد حمله جنگنده­ های عراقی قرار گرفت. خلبان آژیر قرمز را به صدا در آورد و لحظات جانکاه و سختی بر ما گذشت تا جنگنده­های ایرانی رسیدند و حاشیه­ی امنیت برای هواپیمایی ما ایجاد کردند. در آن لحظه­ها احساس کردم به واسطه­ی یک دعای خیر نجات یافته­ام. یا مورد دیگر، تصادف شدید اتومبیل ما با یک تریلی در جاده لرستان به تهران بود که شدت حادثه فوق­العاده عجیب بود و آنجا پس از حادثه همان احساس یعنی اثر گذاری نیکوکاری به سراغم آمد.

نه، اصلا این طور نیست. شاید یک نیکوکار که در چنین حادثه­ هایی از دنیا می­رود به یک فرجام مورد رضایت خدا رسیده است. شاید رحلت او شرایط فعلی خیر اوست و اگر اهل نیکوکاری و جزو محسنین نبود. در ادامه­ی عمر خویش فرجام خوشی نمی­داشت. در هرحال تحلیل عوامل غیب در قلمروی دانایی مانیست.

درحرفه­ی شما قطعا همه­ ی فضای نیکوکاری محدود به تخفیف­های مالی نیست. درست است؟

بله. در پزشکی، پزشک باید خودش هم راضی شود. از عمل خود و از طبابت خود باید راضی گردد. برای من این که بیمار شب را راحت بخوابد بالاترین ارزش است. من دوست دارم مریض خوب شود حتی اگر اجر مادی نصیبم نشود.

اصل اساسی شما در نیکوکاری چیست؟

من قائل به این شعر هستم: تو نیکی میکن و در دجله انداز      که ایزد در بیابانت دهد باز

موسسه خیریه یاوران ایتام را چقدر می­شناسید؟

این موسسه را همسرم شناسایی کرد و به آن از لحاظ عملکرد حرفه­ای مددکاری اطمینان داریم.

سخن آخر:

من همیشه یک دعای را زمزمه کنم: خدایا گناهان ما را بریز، آبروی ما را نریز.