به نام خالق زیباییها
در نوشتار قبلی اشاره مختصری داشتیم به الگوی ارائه شده توسط خانم دکتر راس (Ross) ، در رابطه با مراحل طبیعی حزن و اندوه که افراد هنگام مواجهه با چالشهای روحی اجتناب ناپذیر زندگی نظیر از دست دادن عزیزان طی میکنند. در این مقاله تلاش بر این است که با مدد حق به راهکارهای عملی که میتواند مورد استفادهی مددکاران و داوطلبین محترم موسسه در کمکرسانی به این عزیزان قرار بگیرد بپردازیم. این سخن الزاما و تحقیقا باید از دو جنبه مورد بررسی قرار بگیرد، درک آلام روحی که “احتمالا” همهی افراد صرفنظر از توانایی مالی و موفقیت اجتماعی تجربه میکنند و از طرف دیگر معضلات مالی و فقر که به طرز قابل توجهی به این آلام روحی دامن میزند. منظور از ارائه این نوشتار فراهم کردن یک نسخه برای تمام دردها نیست، بلکه منظور ارائه راهکارهای عملی است که معمولا “برای بسیاری از انسانها میتواند مورد کاربردی داشته باشد. با وجود این در نظر گرفتن روحیات و خصوصیات شخصی افراد بسیار حائز اهمیت میباشد. در مواجهه اولیه با از دست دادن عزیزان کاملا بسته به شخصیت فردی، فرهنگ جاری خانواده، افراد واکنشهای متفاوتی از خود بروز میدهند. برای مثال برخی داد و فریاد کرده و با صدای بلند گریه میکنند و حال آن که برخی دیگر در سکوت اشک ریخته و برخی اصلا گریه و زاری نمیکنند. در این مرحله این نکته حائز اهمیت است که اطرافیان هیچکدام از واکنشهای کاملا مشخص و طبیعی افراد را مورد قضاوت و تجزیه و تحلیل قرار ندهند و اجازه دهند که شخص همانگونه که نیاز دارد این مسیر دردناک را طی نماید. داد و فریاد و گریه شدید نشان ضعف شخصیتی و ایمان منفی نمیباشد، همانگونه که گریه نکردن نیز نشان بی وفایی و بی احساسی نیست. باید به اشخاص اجازه دهیم همانگونه که میخواهند غم و درد خود را بروز دهند طریق دلداری شخص سوگوار به طور معمولی و فرهنگی و آنگونه که از نسلی به نسل دیگر در کشورمان منتقل شده در برخی موارد میتواند بسیار کاهنده، مخرب و شکننده برای شخص سوگوار باشد .”مطمئنا” این سری جملات برای بسیاری آشنا بوده و یا خود شما گاهی اوقات با نیت کمک و التیام این جملات را به دیگران توصیه نموده اید:
“گریه نکن ناشکری میشه، نعمتهای خدا رو به یادت بیاور، میتوانست از این هم بدتر شود، فلانی از این هم بدتر به سرش آمده، اگر همینطوری به گریه ادامه دهی یک بلای دیگری به سرت میآید، مگر تو تنها کسی هستی که اینطور شده، باید مقاوم باشی، اگر صبر نکنی خدا قهرش میآید “.
این طریق دلداری به شخص سوگوار این پیام را میرساند که غمگین بودن، نوحه سرائی، خشم و نا امیدی واکنشهای غیر طبیعی بوده و از ضعف شخصیتی و ایمانی فرد حکایت میکنند .
این جملات و نظائر آن، این پیام را به شخص القاء میکند که سعی کن غمت را فراموش کرده و احساساتی نظیر خشم، ناامیدی واکنشهای غیرطبیعی بوده و از ضعف شخصیتی و ایمانی فرد حکایت میکنند .
این جملات و نظائر آن، این پیام را به شخص القاء میکند که اگر سعی کنی غمت را فراموش کرده و به احساساتی نظیر، نا امیدی و درد عمیق روحی خود اهمیت ندهی تو را ترک کرده و زندگی سریعتر به حالت عادی بر میگردد. و حال آن که سعی در فراموشی، بی اهمیت جلوه دادن و بیتوجهی به احساسات و عدم بروز آنها، آن احساسات را به لایههای عمیق و درونی مغز و به روان ناخودآگاه انسانها سوق داده و در دراز مدت خسارات روحی جبران ناپذیری به اشخاص وارد آورده و زمینه را برای مبتلا شدن به افسردگی در دراز مدت فراهم میسازد. هیچگاه نمیتوان به شخص القاء کرد که چه احساسی باید داشته باشد وچگونه رفتار کند. اجازه دهید که شخصی همانگونه که میخواهد احساس و رفتارهای خود را بروز دهد. شخص سوگوار باید بداند که احساساتش کاملا طبیعی است و به خود اجازه دهد احساساتش به شیوهای که خود میخواهد به سطح آمده و بروز پیدا کند. شنیدن عباراتی مانند “می دانم چه میکشی؟”، به هیچ عنوان نمیتواند موجب تسکین شخص سوگوار شود. این عبارت شعاری توخالی است مگر اینکه خود شخص به طور واقعی چنین مصیبتی را تجربه کرده باشد. ما فقط میتوانیم اجازه ابراز تصور میزان آلام روحی شخص سوگوار را به خود بدهیم و به هیچگاه حس کردن آن امکان پذیر نمی باشد .
بسیاری از مواقع ما دچار کمبود کلمات و جملات موثر برای دلداری دادن میشویم. چگونه به شخص سوگوار تسلی خاطر دهیم. “تقریبا” همه نگران این هستند که چه بگویند و چه کار کنند، در حالیکه تنها کمک شما میتواند، حضور پر مهر شما همراه با گوش دادن صبورانه و آگاهانه به حرفهای شخص داشته باشد و لازم نیست که او را مجبور به صحبت کردن بکنید، ولی این نکته حائز اهمیت است که به ایشان اطمینان خاطر بدهیم که هر لحظه و هر آن آمادهی شنیدن درد دلهایش هستید و میتواند آزادانه با شما صحبت کند، خیلی ساده و صمیمی میتوانید بپرسید که اگر ایشان تمایل دارند با شما صحبت کنند، اگر جواب منفی بود و احترام گذاشته و سکوت کنید. اگر مثبت بود بدون برانگیختن احساس شرم و گناه و نگرانی، شنوندهی خوب و مهربانی باشید. در بسیاری از موارد حتی از بردن نام عزیز از دست رفته اجتناب میکنیم، در حالیکه بیشترین نیاز شخص سوگوار در آن
لحظه میتواند صحبتی راجع به عزیزش، خاطراتش، تواناییها و خصوصیات روحی و اخلاقیش باشد. بعضی اوقات صحبت کردن راجع به چگونگی ماجرای از دست دادن عزیز و احساسات ناشی از آن به طور مکرر میتواند به کاهش درد و علائم ناشی از آن منجر شود. با هر بار تکرار و تعریف و بروز احساسات ناخوشایند از آن، پارهای از سنگینی ماجرا در روح شخص کاسته میشود. باید به این نکته توجه داشت که زندگی کتابی است پر از ماجرا و تجربههای تلخ و شیرین، مرگ و لحظه مرگ فقط یک نقطهی پایان در جریان زندگی است. بهترین کمک به شخص میتواند بررسی و خواندن مکرر این کتاب باشد، به جای تمرکز بر نقطهی پایان. گاهی در مراحل بعدی سوگواری مانند چانه زنی شخص با درون خود کلنجاری درونی در رابطه با بدست آوردن دوبارهی کنترل را داشته و به تناوب روزهای بهتر و روزهای سختتری را از نظر روحی تجربه مینماید. در این دوران ابراز نگرانی و دلسوزی و گریه و زاری بی جای افراد اگر چه با نیت تسکین و همدری، نه تنها تسکین دهنده نیست بلکه به گونهای موجب متلاطم شدن وضعیت روحی شخص و بازگشت وی به مراحل اولیه سوگواری میگردد. حتی ابراز نظراتی به ظاهر مثبت مانند “خدا را شکر که میبینیم بهتر شدید “میتوان شکننده باشد. و شاید چنین عباراتی ضمن برانگیختن حس گناه، این پیام را به شخص القاء میکند که چرا باید و چگونه میتواند با وجود از دست دادن عزیزی به زندگی عادی برگردد. ما نمیخواهیم که ناآگانه به عامل سیر نزولی فرد به مراحل اولیه سختتر سوگواری باشیم. مطلوب آن است که از هرگونه اظهار نظر خودداری کرده و به شخص اجازه سیر طبیعی این مراحل را بطور متناسب با روحیات خویش بدهیم .
به طور طبیعی درد و رنج فقدان رفته رفته کمتر خواهد شد ولی غمی گنگ و کهنه به ناچار با انسان خواهد ماند. چنانچه پس از گذشت چندین ماه بهبود در حال شخص حاصل نگردد، توصیهی مراجعه به مشاور روانی جهت پیشگیری از مبتلا شدن شخص به افسردگی شد ضروری میباشد. مشاهدهی توقف شخص به مدت طولانی (بیش از شش ماه) در هر یک از مراحل سوگواری و مشاهدهی هریک از موارد زیر به مدت بیشتر از حدود شش ماه، مراجعه به مشاوره روانی را الزامی نماید:
1. عدم تمایل و نداشتن انگیزه و انرژی برای انجام امور شغلی یا امور جاری منزل
2. احساس مفرط خشم و یا گناه و ناامیدی
3. عدم توجه به بهداشت فردی
4. بیخوابی و یا پرخوابی، سکوت و یا کمحرفی
5. گرایش به مواد مخدر یا الکلی
6. عدم توانائی لذت بردن از زندگی
7. انزوا و گوشهگیری مفرط
8. پرخوری و یا بیاشتهایی، اضافه و یا کاهش وزن شدید
در صورت مشاهدهی چنین مواردی لازم است بدون دادن حکم دستوری به شخص، نگرانی خود را از وضعیت وی ابراز داشته و ایشان را تشویق به کمک گرفتن از متخصصین کرد .
در مورد کودکان :
1. کودکان احتیاج به حمایت، ثبات، سکون و صداقت دارند. به کودکان اطمینان دهید که از آنان حمایت خواهد شد در صورتیکه واقعا قرار است این کار انجام پذیرد.
2. به آنان بگوئید همه ناراحت هستند و این کاملا طبیعی است که شما هم ناراحت باشید .
3. هیچگاه به آنها نگوئید که گریه بکنند یا نکنند. اجازه دهید با احساسات خود را صادق باشند و اگرحس می کنند که با گریه کردن آرامتر میشوند اجازه بدهید که گریه کنند .
4. از کودکان واقعیت را پنهان نکرده و به آنان اطلاعات غیر واقعی، گیجکننده، مانند پدر به مسافرت یا خواب طولانی رفته ندهید. کودکان بیشتر از آنچه ما فکر میکنیم میدانند و میفهمند .
5. به مادران سوگوار یادآوری کنید که از کودکان خود برای درد دل کردن و به عنوان پناهگاه روحی استفاده نکنند و در این زمینه از بزرگسالان مدد بجویند .
6. به کودکان کمک و راهنمایی کنید تا راه هایی برای یادآوری و بزرگداشت پدرخود پیدا کنند .
7. حتیالامکان مراقب وضعیت تحصیلی کودکان بوده و با خانه و مدرسه در این زمینه هماهنگیهای لازم انجام پذیرد .
8. افراد و خانواده را تشویق به صحبت کردن با یکدیگر و با خبر شدن از احوالات روحی یکدیگر بنمائید .
9. برای مراقبت از کودکان در امور بهداشتی، تغذیه، امنیتی و تحصیلی میتوان از اقوام درجه یک خانواده مانند عمو، دائی، خاله، عمه، پدر بزرگ (درصورت صلاحیت) هریک از آنان یاری جست .
سهیلا بلوری
مرداد1394
موسسه خیریه یاوران ایتام